‏نمایش پست‌ها با برچسب اسلام. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب اسلام. نمایش همه پست‌ها

۲۳ تیر، ۱۳۹۲

تصاویری از ماه رمضان در کشورهای جهان

برای بسیاری از مسلمانان ماه رمضان همواره یادآور خاطرات و لحظات ویژه سحری، افطاری و نیایش‌های این ماه است.

مراجعه مسلمانان در سراسر جهان از فرانسه تا چین به مساجد می رود و قرآن تلاوت می‌کنند.

 رمضان امسال با توجه به گرمای طاقت فرسای تابستان برای مسلمانان بسیاری از کشورها، تجربه‌ای فراموش نشدنی خواهد بود.












متن کامل

۰۴ آذر، ۱۳۹۱

داستان شهادت حسين بن علي رضي الله عنهما



حسین بن علی بن ابی طالب فرزند دختر رسول الله است که پس از برادر بزرگترش حسن بن علی رضی الله عنه در ماه شعبان سال 4 هجری متولد شد و به تاریخ 10 محرم (عاشورا) سال 61 هجری در کربلا به شهادت رسید. رضی الله عنه و ارضاه.
 حسن بن علی رضی الله عنه در دوران کودکی رسول الله را درک نمود و در هنگام وفات رسول الله هنوز کودک بود. پس از رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) خلیفه بزرگوارش ابوبکر صدیق رضی الله عنه وی را گرامی می‌داشت و پس از او عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان نیز او و دیگر بزرگواران اهل بیت را بسیار گرامی می‌داشتند. وی در دوران خلافت پدر بزرگوارش علی بن ابی طالب رضی الله عنه وی را در همه‌ی زندگی‌اش همراهی نمود و از او روایت نمود و همچنان در طاعت پدر بززرگوارش باقی ماند تا اینکه ایشان به دست خوارج نادان به شهادت رسیدند.
پس از آنکه برادر ایشان خلیفه پنجم مسلمین حسن بن علی رضی الله عنه به نفع معاویه از خلافت کناره گرفت، حسین رضی الله عنه با این اقدام ایشان موافق نبود اما تسلیم خواسته‌ی برادرش شد و سکوت اختیار کرد.
پس از وفات حسن بن علی رضی الله عنه وی در لشکری که معاویه رضی الله عنه برای محاصره‌ی قسطنطنیه پایتخت بیزانس فرستاد شرکت کرد و جنگید اما پس از آنکه معاویه برای خلافت پسرش یزید بیعت گرفت حسین رضي الله عنه از بیعت یزید امتناع ورزید، زیرا از نظر وی افراد بسیاری شایسته‌تر از یزید بودند. پس از آن از مدینه به سوی مکه خارج شد. در آن زمان بر روی زمین هیچ کس در فضل و منزلت با او برابری نمی‌کرد.
نامه‌هاي اهل كوفه
به اهل عراق خبر رسيد كه حسين با يزيد بن معاويه بيعت نكرده است؛ عراقي‌ها يزيد بن معاويه را نمي‌خواستند و بلكه خود معاويه را نيز نمي‌خواستند، در واقع آن‌ها كسي جز علي و فرزندانش را قبول نداشتند، بنابراين به حسين نامه‌هايي فرستادند و همه در نامه‌هايشان مي‌گفتند: ما با تو بيعت كرده‌ايم و فقط تو را مي‌خواهيم و يزيد در گردن ما بيعتي ندارد، بلكه بيعت ما با تو است. نامه‌هاي زيادي به حسين بن علي رسيد تا اينكه بيش از پانصد نامه به او فرستاده شد، و همه‌ی اين نامه‌ها را اهل كوفه مي‌فرستادند و او را به سوي خود فرا مي‌خواندند.
آنگاه حسين بن علي، پسر عمويش «مسلم بن عقيل بن ابي طالب» را فرستاد تا اوضاع آن‌جا را بررسي كند و حقيقت امر را بداند، وقتي مسلم بن عقيل به كوفه رسيد پرس‌وجو كرد تا آن كه دانست مردم يزيد را نمي‌خواهند بلكه حسين بن علي را مي‌خواهند؛ مسلم نزد «هانئ بن عروه» اقامت گزيد و مردم گروه گروه، و به تنهايي مي‌آمدند و با مسلم بن عقيل به نمايندگي از حسين بيعت مي‌كردند، و بيعت انجام شد. در آن هنگام، «نعمان بن بشير» از سوي يزيد امير كوفه بود؛ وقتي به او خبر رسيد كه مسلم بن عقيل در ميان آنهاست و مردم پيش او مي‌آيند و براي حسين با او بيعت مي‌كنند، آن را نشنيده ‌گرفت و به قضيه توجه نكرد؛ تا اينكه افرادي به شام پيش يزيد رفتند و قضيه را به اطلاع او رساندند و گفتند كه مردم با مسلم بيعت مي‌كنند و نعمان بن بشير به اين امر توجه نمي‌كند. يزيد دستور عزل نعمان بن بشير را صادر كرد و «عبيدالله بن زياد» را كه امير و فرمانرواي بصره بود به عنوان امير بصره و كوفه، به كوفه فرستاد تا اين قضيه را حل كند. عبيدالله بن زياد شبانه در حالي كه نقاب زده بود وارد كوفه شد. او هنگامی که از كنار مردم رد مي‌شد به آنها سلام مي‌كرد و آنها در جواب مي‌گفتند: «و عليك السلام يا ابن بنت رسول الله»، مردم گمان مي‌بردند كه او حسين است و مخفيانه در شب نقاب زده و وارد كوفه شده است.
توطئه‌ی عبيدالله بن زياد و خيانت مردم كوفه
عبيدالله بن زياد دانست كه قضيه جدي است و مردم منتظر حسين بن علي هستند. در اين هنگام او وارد قصر شد و سپس يكي از غلام‌هايش را به نام «معقل» فرستاد تا بررسي كند و بداند چه كسي در رأس اين كار قرار دارد. او رفت و خودش را به دروغ چنين معرفي كرد كه فردي از اهالي حمص است و سه هزار دينار به همراه دارد كه براي حسين آورده است. او همچنان پرس و جو مي‌كرد تا آن كه او را به خانه‌ی هانئ بن عروه راهنمايي كردند. او وارد خانه شد، مسلم بن عقيل را ديد و با او بيعت كرد و سه هزار دينار را به او داد. او چند روز پيش مسلم بن عقيل رفت و آمد مي‌كرد تا آن كه از وضعيت آنها كاملاً اطلاع يافت و پس از آن به نزد عبيدالله بن زياد بازگشت و ماجرا را به اطلاع او رساند.
پس از آن كه بسياري از مردم با مسلم بن عقيل بيعت كردند، او به حسين پيام فرستاد كه همه چيز آماده است، آنگاه حسين بن علي رضی الله عنهما در روز هشتم ذي الحجه به سوي كوفه حركت كرد.
عبيدالله از كارهاي مسلم با خبر بود، وی دستور داد هانئ بن عروه را پيش او بياورند، هانئ را پيش او آوردند، عبيدالله از او پرسيد، مسلم بن عقيل كجاست؟ گفت: نمي‌دانم.
آنگاه عبيدالله غلامش معقل را صدا زد، او وارد شد و گفت: آيا او را مي‌شناسي؟ گفت: بله؛ او متوجه شد و دانست كه عبيدالله بن زياد آنها را فريب داده است، عبيدالله بن زياد گفت: مسلم بن عقيل كجاست؟ او گفت: سوگند به الله متعال اگر زير پاهايم باشد پاهايم را بلند نمي‌كنم، آنگاه عبيدالله بن زياد او را شکنجه کرد و سپس دستور داد او را زنداني كنند.
خبر به مسلم بن عقيل رسيد؛ او به همراه چهار هزار نفر بيرون آمده و قصر عبيدالله بن زياد را محاصره كرد و اهل كوفه همراه او بيرون آمدند، در اين هنگام اشراف و سران مردم پيش عبيدالله بودند. وی با تطميع سران و اشراف و ترساندن آنها از لشكر شام به آنها گفت كه مردم را از حمايت مسلم باز دارند. بنابراين سران از مردم ‌خواستند كه از حمايت مسلم دست بردارند، مسلم چهار هزار نفر به همراه داشت و شعارشان «يا منصور امت» بود؛ سران قبايل و اشراف همچنان مردم را از همراهي مسلم بر حذر داشتند تا اندك اندك مردم پراكنده شدند. زن‌ها مي‌آمدند و فرزندانشان را با خود مي‌بردند، ومردها مي‌آمدند و برادرانشان را با خود مي‌بردند، و امير قبيله مي‌آمد و مردم را از همراهي با مسلم باز می‌داشت، تا آن كه از چهار هزار نفر فقط سي نفر با مسلم باقي ماندند! هنوز خورشيد غروب نكرده بود كه مسلم بن عقيل تنها ماند و همه‌ی مردم او را رها كردند؛ او تنها در كوچه‌هاي كوفه مي‌گشت و نمي‌دانست كه به كجا برود، او درِ خانه‌اي را زد و زني از قبيله‌ی كنده كه صاحب خانه بود در را باز كرد؛ او آب خواست، زن تعجب كرد و به او گفت: تو چه كسي هستي؟ گفت: من مسلم بن عقيل هستم، و ماجرا را به اطلاع او رسانيد و گفت كه مردم او را رها كرده‌اند و حسين به زودي مي‌آيد زيرا او به حسين پيام فرستاده كه بيايد. آن زن مسلم را به اتاق مجاور وارد كرد و نشاند، و آب و غذا برايش آورد اما فرزند آن زن رفت و عبيدالله بن زياد را از محل اقامت مسلم بن عقيل آگاه كرد. آنگاه عبيدالله هفتاد نفر را به سوي او فرستاد و آنها او را محاصره كردند. مسلم با آنها جنگيد و در پایان، هنگامی که به او امان دادند تسليم شد، او را دستگير كردند و به قصر فرمانداري كه عبيدالله بن زياد در آن بود بردند. وقتي مسلم وارد شد عبيدالله بن زياد از او پرسيد كه علت قيام او چييست. گفت: با حسين بن علي بيعت كرده‌ايم.
عبيدالله گفت: من تو را مي‌كشم، مسلم گفت: مرا بگذار كه وصيت كنم، گفت: وصيت كن، مسلم به اطرافش نگاه كرد و «عمر بن سعد بن ابي وقاص» را ديد و به او گفت: تو از همه‌ی مردم از نظر خويشاوندي به من نزديكتر هستي بيا تا تو را سفارشی كنم؛ و او را به گوشه‌اي از خانه برد و به او سفارش كرد كه به حسين پيام بفرستد تا برگردد. بنابراين عمر بن سعد بن ابي وقاص مردي را به سوي حسين فرستاد تا او را خبر كند كه كار تمام شد و اهل كوفه او را فريب داده‌اند. آنگاه در روز عرفه مسلم بن عقيل به شهادت رسيد. «إنا لله و إنا إليه راجعون» حسين در روز ترويه (هشتم ذي الحجه) يك روز پیش از كشته شدن مسلم بن عقيل از مكه حركت كرده بود.
تلاش اصحاب براي جلوگيري از خروج حسين رضي الله عنه
بسياري از اصحاب كوشيدند تا حسين را از خروج و رفتن به كوفه باز دارند؛ «عبدالله بن عمر»، «عبدالله بن عباس»، «عبدالله بن عمرو بن عاص»، «ابو سعيد خدري»، «عبدالله بن زبير» و برادر حسين، «محمدحنفيه»، همه‌ی اينها وقتي دانستند كه او مي‌خواهد به كوفه برود او را منع كردند:
هنگامی که حسين خواست به كوفه برود عبدالله بن عباس به او گفت. اگر مردم به من و تو طعنه نمي‌زدند دستم را به موي سرت چنگ مي‌زدم و نمي‌گذاشتم كه بروي. شعبي مي‌گويد ابن عمر در مكه بود او را خبر كردند كه حسين به سوي عراق رهسپار شده است، عبدالله بن عمر به دنبال او حركت كرد و به فاصله‌ی سه روز از مكه به او رسيد و گفت: كجا مي‌خواهي بروي؟ گفت: به عراق، و نامه‌هايي كه از عراق براي او فرستاده بودند و در آن اعلام كرده بودند كه آنها با او هستند را بيرون آورد و گفت: اين نامه‌هايشان است و با من بيعت كرده‌اند، (اهل عراق او رضی الله عنه را فريب داده بودند).
ابن عمر به او گفت: پيش آنها مرو... حسين نپذيرفت و برنگشت، آنگاه عبدالله بن عمر او را در آغوش گرفت و گريه كرد و گفت: تو را از آن كه كشته شوي به الله متعال مي‌سپارم.
حادثه‌ی كربلا
حسين بوسيله‌ی قاصدي كه عمر بن سعد فرستاد از وضعيت مسلم خبردار شد، بنابراين خواست كه باز گردد و با فرزندان مسلم بن عقيل سخن گفت، اما آنها گفتند: نه، سوگند به الله متعال بر نمي‌گرديم مگر آن كه انتقام خون پدرمان را بگيريم. حسين نظر آنها را قبول كرد. عبيدالله پس از آن كه باخبر شد كه حسين به سوي آنها مي‌آيد به حُرّ بن يزيد التميمي دستور داد تا با لشكري هزار نفري برود تا در راه با حسين روبرو شود. او حركت كرد و نزديك قادسيه با حسين روبرو شد. حر به او گفت: كجا مي‌روي اي فرزند دختر رسول الله؟! گفت: به عراق مي‌روم. گفت: من به تو مي‌گويم برگرد تا الله مرا به گناه جنگ با تو مبتلا نكند! به همان جا كه آمده‌اي برگرد، يا به شام برو كه يزيد آنجاست و به كوفه نيا.
اما حسين نپذيرفت؛ حسين به سوي عراق مي‌آمد و حر بن يزيد برايش مزاحمت ايجاد مي‌كرد و او را منع مي‌كرد. حسين به او گفت: از من دور شو مادرت به عزايت بنشيند. حر بن يزيد گفت: سوگند به الله متعال اگر غير از تو كسي ديگر از عرب، اين را مي‌گفت او و مادرش را قصاص مي‌كردم، ولي چه مي‌توانم بگويم كه مادرت بانوي زنان جهان است.
در اين هنگام حسين توقف كرد، سپس دنباله‌ی لشكر كه چهار هزار نفر بودند و عمر بن سعد آنها را فرماندهي مي‌كرد آمدند، و حسين در جايي بود كه به آن كربلا گفته مي‌شود. او پرسيد اينجا كجاست؟ گفتند: كربلا است، گفت: «كرب است و بلا». وقتي لشكر عمر بن سعد رسيد او با حسين سخن گفت و به او گفت كه با من به عراق بيا كه عبيدالله بن زياد آنجاست، اما حسين نپذيرفت، و وقتي حسين ديد كه كار جدي است به عمر بن سعد گفت: من شما را در سه چيز مختار قرار مي‌دهم يكي از اين سه چيز را انتخاب كن، او گفت: آنها چه هستند؟ گفت: «يكي اينكه مرا بگذاري تا برگردم، يا به مرزي از مرزهاي اسلام بروم، و يا اينكه به شام پيش يزيد بروم و دستم را در دست او بگذارم». عمر بن سعد گفت: خوب است، تو به يزيد پيام بفرست و من كسي را پيش عبيدالله بن زياد مي‌فرستم، و نگاه مي‌كنيم كه چه خواهد شد. و آنگاه عمر بن سعد كسي را پيش عبيدالله بن زياد فرستاد، ولي حسين كسي را پيش يزيد نفرستاد، وقتي قاصد پيش عبيدالله بن زياد آمد و او را خبر كرد كه حسين مي‌گويد من شما را در سه چيز مختار مي‌گذارم يكي را انتخاب كنيد، عبيدالله بن زياد گفت هر كدام را كه حسين انتخاب كرد مي‌پذيريم. مردي نزد عبيدالله بن زياد بود كه به او «شمر بن ذي الجوشن» مي‌گفتند، او از مقرّبان و نزديكان عبيدالله بن زياد بود، او گفت: نه، سوگند به الله متعال مگر آن كه حكم تو را بپذيرد، بنابراين عبيدالله فريب سخن او را خورد و گفت: آری، بايد حكم مرا بپذيرد (يعني به كوفه بيايد و من خودم او را به شام يا به يكي از مرزها مي‌فرستم يا او را به مدينه باز مي‌گردانم). آنگاه عبيدالله بن زياد شمر بن ذي الجوشن را فرستاد و گفت: برو تا او تسليم فرمان من شود، اگر عمر بن سعد پذيرفت كه خوب است، و اگر نپذيرفت پس به جاي او تو فرمانده هستي.
عبيدالله بن زياد عمر بن سعد را با لشكري چهار هزار نفري آماده‌ كرده بود تا به ري برود و به او گفت كار حسين را تمام كن سپس به ري برو. عبيدالله به او وعده داده بود كه فرمانداري ري را به او واگذار كند، شمر بن ذي الجوشن به سويي كه حسين بن علي و حر بن يزيد و عمر بن سعد در آن جا بودند حركت كرد؛ هنگامی که به حسين خبر دادند كه او بايد تسليم حكم و دستور عبيدالله بن زياد شود نپذيرفت و گفت: نه! سوگند به الله متعال هرگز تسليم حكم و فرمان عبيدالله بن زياد نخواهم شد.
همراهان حسين هفتاد و دو اسب سوار بودند، و لشكر كوفه پنج هزار نفر بودند وقتي هر دو گروه رو در روي هم قرار گرفتند حسين به لشكر ابن زياد گفت: به خودتان بازگرديد و خويشتن را مورد بازخواست قرار دهيد، آيا براي شما شايسته است كه با فردي چون من بجنگيد؟ حال آن كه من پسر دختر پيامبر شما هستم و غير از من روي زمين پسر دختر پيامبر ديگري نيست، و پيامبر به من و برادرم گفته است: «اين دو سرداران جوانان اهل بهشت هستند».
حسين همچنان آنها را تشويق مي‌كرد كه عبيدالله بن زياد را ترك كنند و به او بپيوندند بنابراين سي نفر از آنها به حسين پيوستند، كه يكي از اين سي نفر حر بن يزيد التميمي فرمانده پيشقراولان لشكر ابن زياد بود. به حر بن يزيد گفتند: تو با ما آمدي در حالي كه فرمانده پيشقراولان بودي و اكنون به سوي حسين مي‌روي؟! گفت: واي بر شما! سوگند به الله متعال بايد از جهنم و بهشت يكي را انتخاب كنم، و سوگند به الله متعال كه هيچ چيزي را بر بهشت ترجيح نمي‌دهم گرچه قطعه قطعه شده يا سوزانده شوم! بعد از آن حسين رضی الله عنه نماز ظهر و عصر روز پنجشنبه را خواند، هم لشكر ابن زياد پشت سر او نماز گذاردند، و هم ياران خودش. او به آنها گفته بود كه يك امام از شما باشد و يك امام از ما. گفتند: نه، بلكه ما پشت سر تو نماز مي‌خوانيم، بنابراين نماز ظهر و عصر را پشت سر او خواندند. نزديك غروب آنها همراه با اسب‌هايشان به سوي حسين پيش آمدند، حسين وقتي آنها را ديد گفت: اين چيست؟! گفتند: آنها جلو آمده‌اند، گفت: نزد آنها برويد و به آنها بگوييد كه چه مي‌خواهند؟ پس بيست اسب سوار كه يكي از آنها برادر حسين عباس بن علي بن ابي طالب بود به سوي آنها رفتند و با آنها حرف زدند و از آنها پرسيدند كه چه مي‌خواهند؟ گفتند: يا حسين تسليم شود و حكم عبيدالله بن زياد را بپذيرد و يا اينكه با او مي‌جنگيم. گفتند: ما مي‌رويم و ابا عبدالله را خبر مي‌كنيم، بنابراين به سوي حسين رضی الله عنه برگشتند و او را خبر كردند، حسين گفت: به آنها بگوييد امشب به ما فرصت دهيد فردا شما را خبر مي‌كنيم، تا من امشب با پروردگارم مناجات كنم و نماز بخوانم زيرا دوست دارم براي پروردگارم نماز بگذارم؛ حسين رضی الله عنه و يارانش آن شب را با دعا و نماز و استغفار سپري كردند.
صبح روز جمعه وقتي حسين رضی الله عنه گفت كه تسليم ابن زياد نمي‌شوم جنگ ميان هر دو گروه در گرفت، جنگ، جنگ نابرابري بود و ياران حسين ديدند كه نمي‌توانند با اين لشكر بزرگ بجنگند بنابراين تنها هدفشان اين بود كه مانع از رسيدن دشمن به حسين شوند و از او دفاع كنند و يكي پس از ديگري در دفاع از حسين كشته مي‌شدند تا اينكه همه كشته شدند و كسي جز خود حسين بن علي -رضی الله عنهما- باقي نماند.
شهادت حضرت حسين رضي الله عنه
بعد از آن تا مدتي طولاني كسي به حسين نزديك نمي‌شد و هيچ كس نمي‌خواست كه دستش به خون حسين رضی الله عنه آلوده شود، و وضعيت همچنان ادامه يافت تا آن كه شمر بن ذي الجوشن - قبحه الله- آمد و فرياد زد واي بر شما! مادرانتان به عزايتان بنشينند! او را محاصره كنيد و او را بكشيد، آنگاه آمدند و حسين را محاصره كردند او چون شير درنده در ميان آنها از اين سو و آن سو شمشير مي‌زد تا اينكه افرادي از آنها را كشت، اما تعداد زياد بر شجاعت غالب مي‌آيد. شمر بن ذي الجوشن فرياد زد واي بر شما منتظر چه چيزي هستيد؟! جلو برويد. آنگاه آنها به سوي حسين رفتند و او رضی الله عنه را به شهادت رساندند - انا لله و انا اليه راجعون- كسي كه حسين را را به شهادت رساند و سرش را از تن جدا كرد «سنان بن انس نخعي» بود، و گفته‌اند كه شمر بن ذي الجوشن - قبحه الله - او را كشت. پس از شهادت حسين سر او را به كوفه پيش عبيدالله بن زياد بردند، وقتي سرش را پيش عبيدالله بن زياد آوردند او چوبي كه همراه داشت را به دهان حسين وارد مي‌كرد و مي‌گفت: «گر چه بهترين دهان است.» انس بن مالك رضی الله عنه آن جا نشسته بود بلند شد و گفت: «سوگند به الله متعال تو را رسوا مي‌كنم، رسول الله را ديده‌ام كه همين جايي از دهان حسين كه تو چوب در آن داخل مي‌كني را بوسيده است...»
ابراهيم النخعي رضی الله عنه مي‌گويد: اگر من از قاتلان حسين مي‌بودم و سپس به بهشت مي‌رفتم از نگاه كردن به چهره‌ی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) شرمم مي‌آمد.
چه كساني در آن جا به همراه حسين كشته شدند؟
بسياري از اهل بيت به همراه حسين در آنجا به شهادت رسیدند، از جمله كساني كه در اين جنگ در كنار حسين كشته شدند، از فرزندان علي بن ابي طالب خود حسين و جعفر و عباس و ابوبكر و محمد و عثمان كشته شدند.
و از فرزندان حسين، عبدالله و علي اكبر (او علي زين العابدين نيست)
و از فرزندان حسن، عبدالله و قاسم و ابوبكر كشته شدند.
و از فرزندان عقيل، جعفر و عبدالله و عبدالرحمن و عبدالله بن مسلم بن عقيل در كربلا كشته شدند و مسلم بن عقيل خودش در كوفه كشته شد.
و از فرزندان عبدالله بن جعفر، عون و محمد كشته شدند.
هيجده نفر كه همه از اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بودند در اين جنگ نابرابر به شهادت رسیدند.
آيا يزيد قصد كشتن حسين رضي الله عنه را داشت؟
يزيد مستقيما دستي در كشتن حسين نداشت، نمي‌خواهيم از يزيد دفاع كنيم و بلكه حقيقت را مي‌گوييم و از آن دفاع مي‌كنيم. يزيد، عبيدالله بن زياد را فرستاد تا نگذارد كه حسين به كوفه برسد و او را به كشتن حسين دستور نداد، بلكه خود حسين نسبت به يزيد گمان نيك داشت و گفت: مرا بگذاريد كه پيش يزيد مي‌روم و دستم را در دست او مي‌گذارم.
به اتفاق اهل نقل يزيد به كشتن حسين دستور نداد و بلكه به ابن زياد نوشت كه به حسين اجازه ندهد كه بر عراق فرمانروايي كند، و وقتي يزيد از كشته شدن حسين خبردار شد از اين فاجعه دردمند و ناراحت شد و در خانه‌اش گريه كرد. او زنان آنها را اسير نكرد بلكه اهل بيت حسين را گرامي داشت و آنها را به شهرشان باز گرداند. اما رواياتي كه در آنها ذكر شده كه زنان اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مورد توهین قرار گرفته‌اند و به اسارت گرفته شده‌اند و به شام برده شدند، همه اينها بي‌اصل و اساس هستند، بلكه بني اميه بني هاشم را گرامي مي‌داشتند، براي مثال هنگامی که «حجاج بن يوسف» با فاطمه بنت عبدالله بن جعفر ازدواج كرد، عبدالملك بن مروان اين را نپذيرفت و به حجاج دستور داد تا او را طلاق دهد. بني اميه بني هاشم را بزرگ و گرامي مي‌داشتند و هرگز زني هاشمي به اسارت گرفته نشده است.
بنابراين زنان هاشمي در آن زمان محترم و گرامي بودند، و آنچه مي‌گويند كه يزيد زنان اهل بيت را به اسارت گرفت و به عنوان اسير جنگي آنها را كنيز قرار داد صحت ندارد. و آنچه گفته‌اند كه سر حسين پيش يزيد فرستاده شد نيز واقعيت ندارد بلكه سر حسين نزد عبيدالله در كوفه ماند، و حسين دفن شد و مکان قبر او معلوم نيست. ولي مشهور است كه او در كربلا در همان جا كه به شهادت رسيد دفن شد.
موضع اهل سنت در مورد يزيد بن معاويه
مي توان موضع اهل سنت در مورد يزيد را در اين گفته‌ی امام ذهبي رحمه الله خلاصه نمود كه: «نه او را دوست مي‌داريم و نه هم او را لعن و نفرين مي‌كنيم» زيرا از يك سو كفر وي ثابت نشده و حتي در فاسق دانستن وي دليلي در دست نيست و اين بايد ثابت شود و تمام رواياتي كه در مورد مشروب خوار بودن و فسق و فجور وي نقل مي‌شود ضعيف و غير قابل استناد مي‌باشند و از سوي ديگر وي در برخي موضع‌گيري‌ها و تصميم‌گيري‌هايش اشتباهات بزرگي مرتكب شد و افراد نامناسبي را بر برخي امور گمارد كه موجب حوادث غم انگيزي همچون كربلا گرديد. و وي به طور ناخواسته و غير مستقيم باعث آن فاجعه گرديد و به همين علت اهل سنت و جماعت وي را دوست نمي‌دارند و محبت او را در قلب جاي نمي‌دهند.
همچنين اهل سنت وي را لعن و نفرين نمي‌كنند زيرا لعنت فرستادن بر مرده‌اي كه الله متعال و پيامبرش او را لعنت نكرده‌اند جايز نيست، زیرا هنگامی که ابوجهل را ناسزا گفتند پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «مرده‌ها را ناسزا نگوييد، زیرا آنها به آنچه كرده‌اند رسيده‌اند» [بخاری/1393]
و اساس دين الهي بر پايه‌ی دشنام و ناسزا نيست، و بلكه اسلام بر خوبي‌هاي اخلاقي استوار است، بنابراين دشنام و ناسزا گفتن از دين نيست، بلكه پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مي‌فرمايد: «ناسزا گفتن به مسلمان فسق است و جنگيدن با او كفر است». (در اينجا كفر به معني گناه بسيار بزرگ است و نه كفر خارج كننده از دين)
پس ناسزا گفتن به مسلمان فسق و گناه است، و هيچ كسي نگفته كه يزيد از دين اسلام خارج است، بلكه نهايت آنچه در مورد او گفته‌اند اين است كه او فاسق است، و فسق او چنان كه گفتيم بايد ثابت شود، و الله آن را مي‌داند، بلكه پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «اولين لشكري كه با شهر قيصر مي‌جنگند بخشيده شده‌اند». و اين لشكر را يزيد بن معاويه فرماندهي مي‌كرد و گفته مي‌شود كه بزرگان اصحاب چون ابن عمر و ابن الزبير و ابن عباس و ابو ايوب و همچنين خود حسين بن علي رضي الله عنهم اجمعين در اين جنگ همراه او بودند، و اين جنگ در سال 49 ه‍ اتفاق افتاد.
نگاه اهل سنت به اين مصيبت
آنچه الله متعال مقدر كرده باشد رخ مي‌دهد گرچه مردم نخواهند. و كشته شدن حسين، از كشته شدن پيامبران بزرگتر و بالاتر نيست، سر يحيي بن زكريا عليه السلام به عنوان مهريه و پيشكش زن زناكاري تقديم شد، و زكريا را كشتند، و خواستند موسي را به قتل برسانند، و خواستند عيسي را بكشند و پيامبراني ديگر نیز كشته شده‌اند، و همچنين عمر و عثمان و علي كشته شده‌اند و اينها همه از حسين رضی الله عنه افضل و برتر بوده‌اند. بنابراين جايز نيست كه انسان هنگامی که كشته شدن حسين را يادآوري مي‌كند به سر و صورت خود بزند و گريبانش را پاره كند. بلكه از همه‌ی اين چيزها نهي شده است و پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مي‌فرمايد: «هر كس به صورت بزند و گريبانش را پاره كند از ما نيست» [بخاری 1294]
و ايشان (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من از زني كه [در مصيبت] فرياد مي‌زند و آن كه مويش را مي‌كند و آن كه گريبانش را چاك مي‌كند بيزار هستم» [مسلم 167]
و فرمودند: «نوحه‌خوان اگر توبه نكند روز قيامت در حالي حشر مي‌شود كه جامه و شلواري از قير بر تن خواهد داشت» [مسلم 934]
بنابراين هر گاه چنين مصيبت‌هايي پيش مي‌آيد مسلمان همان چيزي را مي گويد كه الله  متعال فرموده که: {الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}. (بقره: 156). «کسانی که هرگاه مصیبتی به آنان می­رسد، می­گویند: ما از آنِ الله هستیم و به سوی الله باز می­گردیم ».
روزه‌ی عاشورا
علما اتفاق دارند كه روزه‌ی روز عاشورا سنت است.
از رسو ل الله (صلی الله علیه وآله وسلم) روايت است كه فرمودند: «بهترين روزه پس از رمضان روزه‌ی ماه الله، محرم است» [به روایت مسلم]
و از رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) روايت است كه: «من اينگونه احتساب مي‌كنم كه روزه‌ی روز عاشورا كفاره‌ی گناهان سال قبل باشد» [رواه مسلم]
همچينين رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) به روزه‌ی روز نهم محرم (تاسوعا) به همراه عاشورا استحبابا و براي مخالفت با يهود و نصاري دستور داده است. (زيرا آنها تنها روز عاشورا را روزه مي‌گرفتند) از ابن عباس رضی الله عنه روايت است كه وقتي رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) عاشورا را روزه گرفت و به روزه گرفتن در آن دستور داد، مردم گفتند كه يهود و نصاري اين روز را گرامي مي‌دارند! پس رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «اگر ان شاالله سال بعد را درك نموديم روز نهم را نيز روزه خواهيم گرفت» ابن عباس رضی الله عنه مي‌گويد. سال بعد فرا نرسيد تا اينكه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) وفات نمودند... [رواه مسلم]
عبدالله بن عباس رضي الله عنهما حكمت روزه‌ی روز عاشورا را چنين بيان مي‌كند: زماني كه پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به مدينه هجرت نمود، يهود را ديد كه روز عاشورا را روزه مي‌گيرند رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) از آنها پرسيد: »اين چه روزي است؟« گفتند: اين روز نيكي است، روزي كه الله متعال بني اسرائيل را از چنگ دشمن نجات بخشيد، لذا موسي علیه السلام اين روز را روزه گرفت. آن حضرت (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من از شما به موسي نزديكترم«. همين بود كه اين روز را روزه گرفت و امتش را به روزه گرفتن اين روز امر فرمود. [بخاري 3/58]
ديدگاه اهل سنت درباره‌ی عاشورا
بر اساس ديدگاه اهل سنت انجام هرگونه مراسم خاص در اين روز جايز نيست؛ نه عزاداري و نه جشن و سرور زيرا هيچ‌كدام از اين كارها از رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ثابت نيست و تنها روزه‌ی عاشورا از رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ثابت شده است. اين روز هيچ حكم خاص ديگري ندارد و ممنوع كردن ازدواج در ماه محرم و صفر نيز از ديدگاه اهل سنت جايز نيست. بر اساس ديدگاه اهل سنت احترام به بزرگان دين در تبعيت از آنها و گرامي داشتن نام و ياد آنهاست. و رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ازدواج در سالروز شهادت عمویش حمزه و همسر گراميش خدیجه رضي الله عنهما که بسیار دوستشان داشت را ممنوع قرار نداد و صحابه نيز سالروز وفات پیامبر را عزاداری نمي‌کردند و اين به هيچ عنوان بي‌احترامی محسوب نمي‌شود.
الله متعال توفیق پیروی صحیح آن بزرگان را به ما عطا کند و ما را شایسته‌ی ادامه دادن راه آنان قرار دهد. آمین.

منبع : كتابخانه عقيده

متن کامل

۱۳ آبان، ۱۳۹۱

شيوه كنترل امنيتي حجاج در مكه +عكس

بیش از 120 هزار نیروی امنیتی در بخشهای امنیتی در خدمت حجاج بیت الله الحرام بودند، همچنین 10 هزار دستگاه تجهیزات و 25 فروند بالگرد سازمان دفاع شهری، 20 فروند بالگرد سازمان امنیت و 30 هزار دوربین برای کنترل و 100 گشتی امنیتی و 200 مرکز امنیتی، امنیت حجاج را برعهده داشتند. ...

به گزارش اخبار جهان اسلام به نقل از رسانه های عربستان، خالد الفیصل امیر مکه مکرمه و رئیس کمیته مرکزی حج عربستان به حجاج بیت الله الحرام که از تمام مناطق جهان برای ادای فریضه حج به سرزمین وحی مشرف شده اند، برای ادای فریضه حج در کمال سلامت تبریک گفت.

وی با تقدیر از احمد بن عبدالعزیز وزیر کشور و رئیس کمیته عالی حج عربستان و تلاشهای همه دست اندرکاران و کارگزاران حج به ارائه برخی آمار در خصوص حج  امسال اشاره کرد و گفت: بیش از 120 هزار نیروی امنیتی در بخشهای امنیتی در خدمت حجاج بیت الله الحرام بودند، همچنین 10 هزار دستگاه تجهیزات و 25 فروند بالگرد سازمان  دفاع شهری، 20 فروند بالگرد سازمان امنیت و 30 هزار دوربین برای کنترل و 100 گشتی امنیتی و 200 مرکز  امنیتی، امنیت حجاج را برعهده داشتند.

رئیس کمیته مرکزی حج عربستان همچنین اعلام کرد: شهرداری مکه مکرمه در موسم حج امسال از طریق 12 هزار کارگر نظافت در مکه مکرمه و مشاعر مقدسه فعال بود، همچنین 3600 میلیون متر مکعب آب با میانگین 600 هزار متر مکعب در هر روز پمپاژ شد.

 

205719_791

205720_202

متن کامل

۰۴ آبان، ۱۳۹۱

تصاویر مناسک حج امسال









متن کامل

خشونت‌ در میانمار،مسلمانان بیشتری را به ترک خانه و کاشانه واداشت

تصویر آرشیوی از یک زن سالخورده مسلمان روهینگیا در اردوگاهی در ایالت راخین

افزايش حملات بودائيان تندرو در ايالت راخين ميانمار، مسلمانان بيشتري را به فرار به ارودگاه‌هاي اضطراري واداشته است.


به گفته مقام‌هاي رسمي ، در جديدترين موج خشونت‌ها در ايالت راخين، محل درگيري ميان بودائيان و روهينگياها، صدها واحد مسکوني به آتش کشيده شده است.

ميو تانت، سخنگوي ايالت راخين گفت، از ۲۱ اکتبر تا کنون، دست‌کم ۵ مسلمان روهينگيا کشته و حدود ۸۰ نفر ديگر زخمي شده‌اند.

تنش و ناآرامي در ايالت راخين بالا گرفته است و دولت ميانمار در برخي از مناطق مقرارت منع آمد و شد برقرار کرده است.

بنابر آمارهاي سازمان پناهجويان سازمان ملل، فقط در چند روز گذشته، بيش از يک هزار روهينگياي آواره وارد « سيتوه» مرکز ايالت راخين شده‌اند.

ويویان تان، سخنگوي سازمان پناهجويان سازمان ملل گفت: « به نظر مي‌رسد تعداد بيشتري در مسير باشند. اين‌ها همه آوارگان داخلي هستند که به اردوگاهي در نزديک سيتوه که بسيار شلوغ است ، مي‌آيند.»

گفته مي‌شود، نيروهاي ارتش ميانمار براي بوداييان تندرو ظروف بزرگ حاوي بنزين فراهم کرده تا آنها خانه‌هاي روستاييان مسلمان را به آتش کشيده و اين افراد را وادار به فرار از خانه‌هايشان بکنند.

سکوت سازمان‌هاي حقوق بشري در قبال نقض حقوق مسلمانان روهينگيا باعث جسورتر شدن بوداييان تندرو و نيروهاي دولتي ميانمار شده است

دولت ميانمار که اکثريتي بودايي دارد، حاضر نيست روهينگيا را به عنوان شهروندان اين کشور به رسميت شناخته و آن‌ها را در دسته مهاجران غيرقانوني قرار داده است، اين در حالي است که روهينگيا، قومي که گفته مي‌شود از نسل مسلمانان فارس، ترک، بنگالي و پاتان است، در قرن ۸ ميلادي به ميانمار مهاجرت کرد.

گزارش‌ها همچنين حاکي از اين است، حدود ۶۵۰ مسلمان روهينگيا در ماه‌هاي اخير در ايالت راخين کشته شده‌اند. اين در حالي است که ۱۲۰۰ نفر مفقود و۸۰ هزار تن نيز آواره شده‌اند.

متن کامل

۲۳ مهر، ۱۳۹۱

کشف قدیمی ترین نسخه قرآن کریم در یمن


یک جوان یمنی قدیمی ترین نسخه قرآن کریم را در غاری واقع در جنوب کوهستان شهر الضالع یمن پیدا کرد.

به گزارش اخبار جهان اسلام به نقل از منابع عربی، قدیمی ترین نسخه قرآن کریم متعلق به سال 200 هجری در یکی از غارهای کوهستان صعب العبور شهر الضالع یمن توسط یک جوان یمنی کشف شد.


این نسخه قرآن در داخل یک ماده مومیایی نادر قرار داشته و در یک پوشش چرمی پیچیده شده است. حروف و عبارت های این نسخه کشف شده بدون نقطه و اعراب است.


در صفحه نخست این قرآن نوشته شده که این قرآن در سال 200 هجری نگاشته شد؛ این مسئله نشان می دهد که این نسخه قرآن کریم قدیمی ترین نسخه ای است که تاکنون کشف شده است.


بررسی های اولیه بر روی این نسخه قرآن بر صحت نوشته در صفحه نخست این کتاب آسمانی تاکید دارد.


درهمین حال، پس از کشف این نسخه قرآن کریم توسط یک جوان یمنی، به او پیشنهاد شده است که این نسخه قرآن را به مبلغ 12 میلیون ریال یمن معادل 56 هزار دلار بفروشد، اما وی فروش این قرآن را در مقابل این مبلغ نپذیرفت.

متن کامل

۰۷ مهر، ۱۳۹۱

گنجایش مسجدالنبی به 2 میلیون نمازگزار افزایش می یابد


بزرگترین طرح توسعه مسجدالنبی در مدینه منوره به دستور خادم الحرمین الشریفین ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه سعودی آغاز شد.

به گزارش العربیه پس از پایان این طرح گنجایش مسجد النبی به 1.8 میلیون افزایش خواهد یافت.

بر اساس این گزارش ملک عبدالله خواسته است که مدت انجام این پروژه از سه سال به دو سال و از سه مرحله به یک مرحله کاهش یابد.

به گفته مسئولان این پروژه هدف از اجرای این طرح تسهیل زیارت و اقامه نماز از سوی حجاج و زائران و عمره گزاران و زائران مسجد پیامبر است.

دکتر عبدالرحمان بن عبدالعزیز رئیس امور مسجد الحرام و مسجد النبوی اعلام کرد "این توسعه بزرگ به بزرگترین توسعه در تاریخ مسجد پیامبر بشمار می آید."

وی افزود که این طرح بر روی زمینی به مساحت حدود یک میلیون و یک صد هزار متر مربع انجام می گیرد و با توسعه جدید ، مشکل ازدحام زائران برای همیشه از بین خواهد رفت.

درهمین حال دكتر علی بن سلیمان العبيد نماینده رئيس كل امور مسجد النبی در گفت و گو با العربیه.نت گفت:"طرح توسعه مسجد النبی به دستور ملک عبدالله صورت می گیرد و سنگ زیر بنای آغاز آن روز دوشنبه گذشته توسط وی قرار داده شد."

علی بن سلیمان افزود:" با پایان یافتن این پروژه بیش از دو میلیون زائر می توانند در یک زمان نماز خود را به جا آورند."

وی همچنین گفت :"از مهمترین مشخصات اجرای این طرح یک مرحله ای بودن آن و نیز عدم تخریب بناهای قدیمی است."

گفتنی است پس از پیامبر اسلام خلفای راشدین یکی پس از دیگری به گسترش و آبادانی مسجدالنبی اقدام کرده بودند.

مراحل توسعه مسجد پیامبر در دوره سعودی از ملک عبدالعزیر در سال 1952 آغاز شد و در هر بار بر زیبایی ها و جلوه های تزئینی آن افزودند.
متن کامل

فرانسه مسلمانان را تهدید به اخراج کرد


«مانوئل والس» تظاهرات‌های مسلمانان علیه انتشار فیلم موهن را تهدیدی علیه امنیت و نظم عمومی دانست و عنوان کرد که عاملان چنین تظاهرات‌هایی از کشور اخراج می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، «مانوئل والس» وزیر کشور فرانسه امروز به صورت تلویحی مسلمانان معترض به انتشار فیلم و کاریکاتورهای موهن را تهدید به اخراج از این کشور کرد.

وی اعلام کرده است که فرانسه هرکس را که به قواعد سکولار این کشور احترام نگذارد و به نام اسلام امنیت را به خطر بیاندازد، اخراج خواهد کرد.

والس که در مراسم افتتاحیه یک مسجد در شهر استراسبورگ صحبت می‌کرد، در رابطه گفت: «من در اخراج کسانی که مدعی پیروی از اسلام هستند و امنیت و نظم عمومی را با تهدید جدی روبرو می‌کنند، تردید نخواهم کرد».

فرانسه بیشترین جمعیت مسلمانان اروپا را دارد، با این وجود به مسلمانان اجازه برگزاری تظاهرات در اعتراض به انتشار فیلم آمریکایی موهن داده نشده است.
متن کامل

۱۳ مرداد، ۱۳۹۱

چگونه صدای اذان در کل جهان قطع نمی‌شود؟

عبدالحمید الفاضل" پژوهشگر اماراتی بر اساس یک معادله ریاضی گفت: اذان که نشانه دعوت دین اسلام به نماز است، در هیچ یک از ساعات شبانه روز از روی کره زمین قطع نمی‌شود و هرگاه در یک منطقه اذان به پایان برسد در منطقه دیگر آغاز می‌شود.
به گزارش اخبار جهان اسلام به نقل از پایگاه خبری العرب آنلاین، یک ریاضیدان اماراتی طی تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که صدای اذان در طول ۲۴ ساعت شبانه روز در هیچ یک از نقاط کره زمین قطع نمی‌شود.
وی در مورد پژوهش خود توضیح داد: کره زمین به ۳۶۰ خط طولی تقسیم می‌شود که زمان هر منطقه را مشخص می‌کند، و هر خط طولی با خط بعدی دقیقاً ۴ دقیقه فاصله دارد.وی توضیح داد که گفتن اذان ۴ دقیقه زمان لازم دارد وزمین داری ۳۶۰ خط فرضی از قطب شمال به قطب جنوب است که معادل ۳۶۰ درجه می باشد. هنگامی که مثلا ظهر شرعی در خط یک شروع می شود ۴ دقیقه طول می کشد تا ظهر شرعی در خط دو شروع شود و این مدت معادل زمانی است که در خط یک اذان گفته می شود.
به این ترتیب ۳۶۰ ضربدر ۴ می شود ۱۴۴۰ که معادل ۲۴ ساعت است.
کشف علمی دیگری که با بررسی طول وعرض جغرافیایی زمین صورت گرفت نیز ثابت کرد که شهر مکه مکرمه مرکز زمین است.
این کشف پس از سال ها تحقیقات علمی و با کمک جدولهای پیچیده ریاضی توسط کامپیوتر صورت گرفت.
'حسین کمال الدین' دانشمند مصری که این موضوع را کشف کرده است گفت که وی هنگامی که قصد داشت با کمک عملیات پیچیده ریاضی در کامپیوتر راهی برای تشخیص قبله در هر نقطه از جهان بیابد به طور تصادفی دریافت که می تواند دایره ای با مرکزیت مکه که محیط آن را قاره ها تشکیل می دهند کشف کند ودریابد که مکه مرکز زمین است .
متن کامل

۳۰ تیر، ۱۳۹۱

ماه رمضان ماه نزدیک شدن به خدا

ابو حفصه هراتی
 
بسم الله الرحمن الرحیم
                                                                    
بالاخره ماه رمضان شریف هم رسید . ماه مبارک رمضان فرصتی طلایی برای کافه مسلمانان است که بتوانند با استفاده درست ازلحظه لحظه این ماه شریف خودشان را به خدای شان نزدیک و نزدیک تر بسازند . این ماه؛ ماه باعظمتی است که انسان با انجام عملی خیر و لو خیلی کوچک می تواند پاداشی کلان از درگه حضرت حق به دست آورد و با انجام عبادت های بزرگ مراحل قرب الهی را همه در یک فرصت استثنایی حاصل نماید، و این لطف خداوند است که شامل حال امت رسول الله - صلی الله علیه و سلم - شده و پیروان دیگر ادیان این امتیاز را نداشته اند.
ماه رمضان ماه سعادت و رستگاری است ، ماه رمضان ماه خداجویی و خدا طلبی است ، ماه رمضان ماه آشتی با خداوند و اعمال و عبادات است ، ماه رمضان ماه توبه و استغفار و ماه قبولی طاعات و عبادات است ، ماه رمضان می آید و میزبان قلوب مومنینی می شود که عاشق خدا و اطاعت از دساتیر رب العزت اند ، ماه رمضان مهمانی از سوی خدا به قصد اقامت سی روزه در خانه های مسلمانان و قلوب بندگان خوب خدا می آید تا سحرگاهان شاهد نماز های نیمه شب و ناله ها و اشک های خدا دوستان باشد و هنگام افطار در پایان روز شاهد دعاهای جذاب ومخلصانه بندگان صالح خداباشد که در حالیکه لقمه افطار به دست دارند و منتظر فرمان خداوندی و بانگ اذان نماز شام هستند چشم نیاز شان به در گاه خالق بی نیاز دوخته شده و از او امید قبولی طاعت شان را دارند.
ماه رمضان در واقع نوعی دیگر از فرمان پذیری مسلمانان را به نمایش می گذارد و به شکلی دیگر جالب و جذاب ، اظهار بندگی و ابراز اخلاص مسلمین در پیشگاه خداوند متعال را به تصویر می کشد.
ماه رمضان در واقع نماد خود باوری ، عبودیت ،اخلاص و بندگی است و بنده های خوب خداوند از فضایل بی شمار و خصوصیات این ماه کاملا آگاه هستند ؛ و سعی می کنند از ساعات و لحظات مبارک این ماه به نحو احسن استفاده کنند ؛ ماه رمضان جهت تعالی ورشد بندگان در مسیر عبودیت و اخلاص هر سال یکبار مهمان قلوب و سفره های رنگین سحور و افطار مسلمانان می شود تا به نوعی دیگر مسلمانان سر تعظیم در مقابل عظمت و کبریایی خداوند خم کنند و به شکلی دیگر رضای حضرت حق را به دست آورند .
ماه رمضان ماه نزول قرآن و آیات متبرکه رحمن بر قلب نازنین پیامبر عزیز اسلام - صلی الله علیه و سلم - است که این خود بر عظمت این ماه بیش از هر چیز دیگری افزوده است و بدین جهت است که بیشتر تلاوت های قرآن شریف توسط قاریان مسلمان و عموم مسلمین در سرتاسر عالم در این ماه انجام می پذیرد وچشم و عقل و قلب مسلمان با تلاوت قرآن صیقل داده می شود ؛ و عظمت قرآن شریف باعث شده که شب نزولش را مرادف با هزار ماه از نظر برکت و ثواب کند.
خداوندمتعال در قرآن شریف به ارتباط روزه می فرماید:"یاایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون" ( ای مومنان ! روزه گرفتن بر شما فرض شده است همانطوریکه بر کسانی که قبل از شما بودند فرض شده بود (و حکمت و فلسفه ی اصلی روزه اینست که )تا شما پرهیزگار بشوید) آری همچنان که خداوند در مورد کتاب مقدس قرآن شریف در اول سوره مبارکه بقره می فرمایند:" الم ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین" ( این کتاب بزرگ که در او هیچ شک و تردیدی وجود ندارد چشمه ی هدایت برای پرهیز گاران است ) از مضمون هردو آیه ارتباط قرآن و رمضان بخوبی آشکار می شود که این هردو لایق مسلمان پرهیزگار است و در واقع روزه  نوعی تربیت برای مسلمان جهت کسب لیاقت قرآن شریف است و روزه بهترین ابزار برای پرهیزگار شدن مسلمان است ؛ و اما چیز دیگری که در آیه شریفه اول بدان اشاره شد قدمت تاریخی عبادت روزه است که این عبادت از جمله معدود عبادتهایی است که در ادیان پیشین بر آن عمل می شده ؛ و البته با فرقهایی همراه بوده است .
پس بر همه برادران و خواهرا ن مسلمان واجب است که جهت تقدیر از ایام خجسته این ماه شریف حد اکثر استفاده را ببرند و بر نمازهای نافله و تلاوت های روزانه قرآن شریف و بر اذکار و تسبیحات شان بیش از هر زمان دیگر بیفزایند و با یقین کامل و باور صادق به خداوند از الله - جل جلاله - سعادت دنیا و آخرت خود را طلب کرده و در حد توان خویش دست مستضعفین جامعه را از نظر کمک مالی گرفته و بدانند که در این ماه هر عمل نیکی یکی بر هفتاد در پرونده حسنات شان افزوده خواهد شد.
خداوند متعال رمضان امسال را بر سر مسلمانان رمضان پر خیر وبرکت بگرداند و همه ما را توفیق عبادت مزید و اخلاص و تقوای لازم نصیب فرموده و این مهمان خداوندی را از ما خشنود؛ و ماه رمضان امسال را باعث بیداری امت اسلام مخصوصا قشر جوان جامعه و ماه فتح و پیروزی برای مجاهدین قهرمان افغانستان و جهان بگرداند.
متن کامل

۱۵ خرداد، ۱۳۹۱

دنیا از دیدگاه قرآن

 سيد سابق (رحمه الله) ترتيب مولوي حماس پرواني .

قرآن در جاهای بسیاری توجه انسان را به زیبایی‌های موجود در جهان و طبیعت و اشیای دور و بر او جلب می‌کند:

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ (حجر: ۱۶)
(بی‌تردید ما در آسمان برج‌هایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم)

أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَهٍ مَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ (نمل: ۶۰)
(آیا آنان که برای خداوند شریک قرار داده‌اند بهترند) یا آنکه آسمان‌ها و زمین را آفرید و برای شما از آسمان آبی فرو ریزاند پس با آن باغ هایی بهجت‌انگیز رویاندیم، شما نمی‌توانستید که درختان آن را برویانید. آیا معبودی (به حق) با الله است؟ (خیر) بلکه آنان گروهی منحرفند)

(أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ (۶) وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ) (ق: ۶-۷)
(مگر به آسمان بالای سر خود ننگریسته‌اند (که) چگونه آن را بنا نمودیم و زینت دادیم در حالی که در آن هیچ شکافتگی نیست؟ (۶) و زمین را گستراندیم و در آن کوه‌های پابرجا نهادیم و در آن از هر زوج شادی‌آوری رویاندیم)

خداوند متعال زیبایی را در همه چیز دوست دارد: زیبایی در گفتار، زیبایی در کردار، زیبایی در صفات و زیبایی در نام‌ها و حتی زیبایی لباس زیرا از مالک بن عوف روایت است که گفت: نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آمدم در حالی که لباس و ظاهرم بسیار ساده و فقیرانه بود، پس پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: (آیا مال و منالی داری؟) گفتم: آری. فرمود: (اگر خداوند تو را مالی داده است (شایسته است) اثر نعمت خداوند و بزرگواری‌اش بر تو دیده شود).(۱)
و در حدیثی دیگر فرموده‌اند: (اگر خداوند به تو مالی عطا کرد (باید اثر آن) بر تو نمایان شود، زیرا خداوند دوست دارد اثر نعمت او بر بنده‌اش به نیکی نمایان گردد، و بدبختی و بدبخت‌نمایی را دوست ندارد). (۲)
و به سند صحیح از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت است که فرمودند: (لباس زیبا بپوشید و مرکب نیک برگیرید تا آنکه در میان مردم شناخته شده گردید) . (۳)
حدیث فوق اشاره به این دارد که انسان مسلمان دارای شخصیتی ویژه است، پس همانگونه که خداوند از او خواسته است با ایمان، درون خود را پاک سازد، همانطور نیز از او خواسته است در ظاهر خود کامل و برازنده باشد تا توجه مردم را در مورد لباس و وسیلهٔ سواری و وسائل خانه‌اش جلب کند تا آنکه در میان آن‌ها شناخته شده گردد.
علمای امت این توجیه خداوندی را درک نموده و بر این اساس رفتار می‌کردند، از ابی‌یعفور روایت است که گفت: شنیدم مردی از ابن عمر دربارهٔ چگونه لباس پوشیدن سوال کرد و او در پاسخ گفت: (لباسی بپوش که نه نادانان تو را کوچک شمارند و نه حکیمان از تو عیب گیرند) .(۴) (به روایت طبرانی)
حسن بصری لباسی می‌پوشید که چهارصد سکه قیمت داشت و فرقد سنجی لباس خشن می‌پوشید، فرقد حسن را ملاقات کرد و به او گفت: لباست چه نرم است! حسن گفت: (ای فرقد، نه لباس نرم من مرا از خداوند دور  می‌کند و نه لباس خشن تو تو را به خداوند نزدیک می‌سازد ) .
روایت است که یکی از سخت‌گیرها بر زیبایی ظاهر و لباس علی بن حسن شاذلی ایراد گرفت، پس ابوالحسن به او گفت: (این ظاهر من می‌گوید: الحمدلله، اما قیافهٔ تو می‌گوید: از دنیای خود به من هم بدهید!)
این بهره بردن از دنیا در بحث دوست داشتن دنیا که در حدیث نبوی (حب دنیا سر هر اشتباه است) (۵) (به روایت بیهقی) به آن اشاره شده است وارد نمی‌شود. زیرا منظور از دوست داشتن دنیا که اساس هر اشتباه است دوست داشتن فخر و رئاست‌طلبی و دوست داشتن مال دنیا به هدف فخرفروشی و زیاده‌طلبی و بالا دانستن خود بر مردم است، بی‌آنکه هدف از مال دنیا یاری رساندن به حق یا به قصد زیبایی در میان مردم باشد. خداوند متعال می‌فرماید:

(تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأَرْضِ وَلاَ فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ) (قصص: ۸۳)
(آن خانهٔ آخرت را برای کسانی قرار می‌دهیم که در زمین خواهان برتری و فساد نیستند و فرجام (نیک) از آن متقیان است)
از کعب بن مالک روایت است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: (دو گرگ گرسنه که در گله‌ای از گوسفندان رها شوند بر آن گله خطرناک‌تر از حرص انسان بر مال و فخرفروشی بر دین او نیستند) . (۶) (به روایت ترمذی)

اما اگر انسان مال و شرف را برای یاری حق بخواهد یا برای رسیدن به جایگاهی که شایستهٔ آن است، در این صورت حب مال و مکانت و جستجوی آن خوب و مطلوب است چنانکه یوسف پیامبر، خطاب به پادشاه مصر فرمود:

(قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ) (یوسف: ۵۵)
(گفت: مرا بر خزانه‌های این سرزمین قرار ده، که من نگهبانی دانا هستم)

و یکی از اصحاب از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ درخواست نمود که امام قوم خود باشد؛ رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: (تو امام قوم خود هستی) (۷)
اما با این وجود، شایسته است انسان از آنچه او را نسبت به هدف اساسی‌اش مشغول و دور می‌دارد و او را از معانی خیر به سوی رذائل اخلاقی و صفات زشت منحرف می‌سازد دوری گزیند:

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (۹) وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ (۱۰) وَلَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) (منافقون: ۹-۱۱)
(ای کسانی که ایمان آورده‌اید مال‌ها و فرزندانتان شما را از یاد الله مشغول ندارد و هر که این کار را کند آنان از زیانکاران هستند (۹) و از آنچه به شما روزی داده‌ایم انفاق کنید پیش از آن که مرگ یکی از شما در رسد و بگوید پروردگارا چرا تا مدتی نزدیک (مرگ) مرا به تاخیر نینداختی تا صدقه دهم و از نیکوکاران باشم (۱۰) و الله هیچ نفسی را هنگامی که اجلش فرا رسد به تاخیر نخواهد انداخت و الله به آنچه می‌کنید آگاه است)
اینگونه دنیاخواهی منافاتی با زهد ندارد، زیرا معنای زهد تحریم زینت خداوندی که برای مردم قرار داده است، و ترک روزی‌های پاک، نیست، بلکه زهدی که اسلام می‌خواهد، دوری از حرام و زهد نسبت به شبهات و زهد در زیاده‌روی در لذت ‌ها و شهوت ‌ها است، به طوری که انسان را از وظائف شخصی و اجتماعی دور گردانده و التزامات او را نسبت به پروردگارش و خودش و خانواده و دیگر انسان‌ها از یاد او ببرد.
اسلام حد و مرزی برای زهد قرار داده است که در روایت ترمذی و ابن ماجه از حدیث ابوذر ـ رضی الله عنه ـ چنین تعریف شده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: ( زهد در دنیا نه با حرام دانستن حلال است و نه با حیف و میل کردن مال، بلکه زهد در دنیا این است که به آنچه در دست خود داری بیش از آنچه نزد خداوند است اطمینان نداشته باشی و اینکه ثواب مصیبت و از دست دادن چیزی را بیشتر از آن دوست داشته باشی که اگر آن چیز هنوز برایت باقی مانده بود ) .(۸)
زهد به این معنا، قلب و بدن را آسوده ساخته و باعث به دست آمدن محبت خداوند و محبت مردم است. از سهل بن سعد روایت است که مردی نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خداوند، مرا به کاری راهنمایی کن که اگر آن را انجام دهم خداوند مرا دوست بدارد و مردم (نیز) من را دوست بدارند. رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: (در دنیا زهد بورز تا خداوند تو را دوست بدارد، و در مورد آنچه نزد مردم است زهد پیشه کن تا مردم تو را دوست بدارند).(۹) (به روایت ابن ماجه)
منبع: سایت آلوکه برگرفته از: مجلهٔ توحید ـ شمارهٔ ربیع الأول سال ۱۳۹۵هـجری قمری، صفحهٔ ۱۶/ تحقیق و تخریج روایات: سایت آلوکه  .

(۱) – صحیح ابن حبان (۱۲/ ۲۳۴/ شماره: ۵۴۱۶) شعیب ارناووط می‌گوید: إسناد آن بر اساس شرط مسلم صحیح است.
(۲) – به روایت بخاری در تاریخ کبیر (۳/ ۴۲۶) و طبرانی (۵/ ۲۷۳/ شماره: ۵۳۰۸). هیثمی در مجمع الزوائد (۵/ ۱۳۲) می‌گوید: رجال آن همه ثقه هستند. همچنین أبونعیم اصفهانی در حلیه الأولیاء (۷/ ۱۱۸) و در معرفه الصحابه (۳/ ۲۲۶ شماره: ۱۰۷۱ حدیث: ۳۰۷۵) آن را تخریج نموده است.
(۳) – حاکم نیشابوری (۴/ ۲۰۳، شماره: ۷۳۷۱). علامه آلبانی آن را ضعیف دانسته است. نگا: ضعیف الجامع (۲۰۶).
(۴) – آلبانی در (غایه المرام فی تخریج أحادیث الحلال والحرام) می‌گوید: طبرانی آن را تخریج کرده است. در متن کتاب لفظ حکماء (حکیمان) آمده است که لفظ درست آن حلماء (حلمیان ـ بردباران) است.
(۵) – شیخ آلبانی در (سلسه الضعیفه) (۳/ ۳۷۰، شماره: ۱۲۲۶) آن را موضوع (ساختگی) دانسته است.
(۶) – به روایت احمد (۳/ ۴۵۶، شماره: ۱۵۸۲۲) و ترمذی (۴/ ۵۸۸، شماره: ۲۳۷۶) که آن را حسن و صحیح دانسته است، و دارمی (۲/ ۳۹۴، شماره: ۲۷۳۰) و طبرانی (۱۹/ ۹۶، شماره: ۱۸۹). شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است.
(۷) – به روایت ابوداوود (شماره: ۵۳۱) و نسائی (شماره: ۶۷۱). حافظ ابن حجر در فتح الباری (۲/ ۱۹۹) می‌گوید: إسناد آن حسن است و اصل آن در صحیح مسلم روایت شده است. شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است.
(۸) – به روایت ترمذی (۴/ ۵۷۱، شماره: ۲۳۴۰) و آن را غریب دانسته است، و ابن ماجه (۲/ ۱۳۷۳، شماره: ۴۱۰۰) و همچنین دیلمی (۳/ ۴۰۳، شماره: ۵۲۲۸). شیخ آلبانی آن را ضعیف دانسته است. نگا: حدیث شماره (۳۱۹۴) در ضعیف الجامع.
(۹) – به روایت ابن ماجه (۲/ ۱۳۷۳، شماره: ۴۱۰۲). بوصیری می‌گوید: این إسناد ضعیف است. همچنین طبرانی (۶/ ۱۹۳، شماره: ۵۹۷۲) و حاکم نیشابوری (۴/ ۳۴۸، شماره: ۷۸۷۳) و آن را صحیح الإسناد دانسته است و بیهقی در شُعَب الإیمان (۷/ ۳۴۴، شماره: ۱۰۵۲۲) و گفته است: خالد بن عمرو ضعیف است. همچنین قُضاعی (۱/ ۳۷۳، شماره: ۱۸۱۵) و ابن جوزی در علل المتناهیه (۲/ ۸۰۸، شماره: ۱۳۵۲) و ابن أبی حاتم در (عِلل) (۲/ ۱۰۷، شماره: ۱۸۱۵) و گفته است: پدرم می‌گوید: این حدیثی است باطل؛ یعنی با این إسناد. منذری (۴/ ۷۴) می‌گوید: ابن ماجه آن را روایت کرده است و برخی از مشایخ ما إسناد آن را حسن دانسته‌اند که این بعید است زیرا از روایت خالد بن عمرو قریشی اموی سعیدی است و این خالد متروک است و (به دروغگویی) متهم شده است و ندیده‌ام کسی او را ثقه (مورد اطمینان) دانسته باشد، اما برقی از نور نبوت در آن می‌بینم و اینکه یک راوی ضعیف آن را روایت کرده است مانع آن نیست که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آن را گفته باشد، همچنین محمد بن کثیر صنعانی نیز آن را متابعه کرده است و این محمد با وجود ضعفی که دارد ثقه دانسته شده است و وضعیتش از خالد بهتر است. آلبانی آن را حسن دانسته است.
متن کامل

تناسب اعداد و کلمات در قرآن

 ترتيب وتهيه مولوي حماس پرواني

کلمه فرشته (۸۸)  بار و کلمه شیطان نیز (۸۸) بار تکرار شده است .

کلمه بهشت (۷۷) بار و کلمه جهنم نیز (۷۷) بار تکرار شده است .

کلمه دنیا (۱۱۵) بار و کلمه آخرت نیز (۱۱۵) بار تکرار شده است .

کلمه گیاه (۲۶) بار و کلمه درخت نیز(۲۶) بار تکرار شده است .

کلمه تابستان گرم (۵) بار و کلمه زمستان سرد نیز (۵) بار تکرار شده است .

کلمه مجازات (۱۱۷) بار و کلمه آمرزش نیز(۱۱۷ ) بار تکرار شده است .

کلمه آسمان (۷) بار و کلمه ساخت آسمان  نیز (۷) بار تکرار شده است .

کلمه زکات (۳۲) بار و کلمه برکت  نیز (۳۲) بار تکرار شده است .

کلمه شراب (۶) بار و کلمه مستی  نیز (۶) بار تکرار شده است .

کلمه رحمت (۷۲) بار و کلمه هدایت  نیز (۷۲) بار تکرار شده است .

کلمه فقر (۱۳) بار و کلمه ثروت  نیز (۱۳) بار تکرار شده است .

کلمه بگو (۳۳۲) بار و کلمه گفتند  نیز (۳۳۲) بار تکرار شده است .

کلمه الرحمن ( ۵۷ ) بار و کلمه الرحیم ( ۱۱۴ ) بار تکرار شده است .

کلمه الفجار (۳) بار و کلمه الابرار (۶) بار تکرار شده است .

کلمه سختی (۱۲ ) بار و کلمه اسانی (۳۶) بار تکرار شده است .

کلمه ابلیس (۱۱) بار و کلمه استعاذه با لله (۱۱) بار تکرار شده است .

کلمه المصیبت (۷۵) بار و کلمه الشکر (۷۵) بار تکرار شده است .

کلمه الجهر (۱۶) بار و کلمه العلانیه (۱۶) بار تکرار شده است .

کلمه الشده (۱۰۲) بار و کلمه الصبر (۱۰۲) بار تکرار شده است .

کلمه المحبه (۸۳) بار و کلمه الطاعه (۸۳) بار تکرار شده است.

کلمه سجده (۳۴) بار تکرار شده است وما در نماز های یومیه (۳۴) بار سجده می کنیم.

متن کامل

۲۰ اردیبهشت، ۱۳۹۱

در مدح رسول الله ( صلی الله علیه و سلم) از مولانای روم


چونک‌شدخورشیدوما را کرد داغ                        چاره نبود بر مقامش از چراغ

چونک شد از پیش دیده وصل یار                        نایـبی باید ازومـــــــان یادگار

چونک‌گُل‌بگذشت‌و‌گُلشن‌شد‌خراب                       بوی گُل را از که یابیم از گُلاب

چون خدا اندر نیاید در عیـــان                          نایـب حقّ‌اند این پیــــغامـبـران

کافران دیـدنـد احـمــد را بشـر                         چون ندیدند از وی اِنْشَـقَّ‌ القَمَر

خاک زن در دیده حس‌بین خویش                     دیده حس دشمن عقل‌ست و کیش

دیده حس را خدا اَعماش خواند                      بت‌ پرستش گفت و ضدّ ماش خواند

شاه‌راه باغ جانها شرع اوست                     باغ و بُستانهای عالم فرع اوست

مصطفی را وعده کرد الطاف حق                  گـر بمیــری تو نمیـرد این سبـق

من کتاب و معجزه‌ت را رافعم                     بیش و کم کن را ز قرآن مانعم

من ترا اندر دو عالم حافظم                        طاعنان را از حدیـثـت رافضم

کس نتاند بیش و کم کردن درو                   تو بِهْ از من حافظی دیگر مجو

رونقت را روزْ روزْ افزون کنم                   نام تو بر زرّ و بر نقره زنم

منبر و محراب سازم بهر تو                    در محبّت قهر من شد قهر تو

نام تو از ترس پنهان می‌گُوَند                 چون نماز آرند پنهان می‌شوند

از هراس و ترس کفّار لعین                  دینت پنهان می‌شود زیر زمین

من مناره پر کنم آفاق را                      کور گردانم دو چشم عاق را

چاکرانت شهرها گیرند و جاه                 دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه

تا قیامت باقیش داریم ما                      تو‌ مترس‌ از نسخ دین ای مصطفی

هست قرآن مر ترا همچون عصا             کفرها را در کشد چون اژدها

تو اگر در زیر خاکی خفته‌ای                 چون عصایش دان آنچ گفته‌ای

قاصدان را بر عصایش دست نی            تو بخُسپ ای شه مبارک خفتنی

تن بخفته نور تو بر آسمان                    بهر پیکار تو زِه کرده کمان

در  گشاد ختمها تو خاتمی                     در جهان روح‌بخشان حاتمی

ختمهایی کأنبیا بگذاشتند                      آن بدین احمدی برداشتند

قفلهای ناگشوده مانده بود                     از کف إنّا فتحنا بر گشود

او‌ شفیع ‌است‌ این‌جهان‌و‌آن‌جهان           این‌جهانْ‌زی‌دین‌ و‌ آنجا زی جنان

این‌جهان‌گوید‌که تو رَهشان نما              و‌آن‌جهان‌گوید که تو مَهشان نما

پیشه‌اش اندر ظهور و در کُمون                   إهد قَوْمی إنّهم لایعلمون

بازگشته از دَم او هر دو باب                 در دو عالم دعوت او مستجاب

بهر‌این‌خاتم‌شدست‌او‌که‌بجود                مثل او نه بود و نه خواهند بود

هست اشارات محمّد المراد                  کُل‌گشاد ‌اندر گشاد اندر گشاد

صد هزاران آفرین بر جان او                  بر قُدوم و دور فرزندان او

آن خلیفه‌زادگان مُقبلش                       زاده‌اند‌از عنصر جان و دلش

عیب‌چینان‌ را‌ ازین‌دَم کور دار                هم بستّاری خود ای کردگار


متن کامل