نویسنده : حبیب الله هلال
۳۳سال پیش از امروز یعنی بتاریخ ششم جدی ۱۳۵۸ برابر با بیست و هفتم ماه دسامبر سال ۱۹۷۹ میلادی ارتش سرخ شوروی به دستور لئونید برژنف، رهبر و دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی وارد افغانستان شده و افغانستان را رسما به اشغال خود در آوردند.اشغالی که به هدف گسترش نظام کمونیستی، رسیدن به آب های گرم ، مبارزه با امپریالیزم جهان، مستقر شدن موشک های میان برد بالستیک ناتو در اروپا و تغییر توازن قوا در نتیجهء انقلاب غیر منتظره درایران ، زد و خوردهای حزبی و گروهی حکومت های سوسیالیستی مورد حمایت شوروی و مقابله با قیام کنندگان اسلامگرا و ملی گرا پنداشته می شود.
در تاریخ بیست وششم دلو ۱۳۶۷ هجری خورشیدی، شوروی پس از یک دهه اشغال و جنگ سربازانش را از افغانستان بیرون و دولت کمونیستی داکتر نجیب الله که در سی ام سپتامبر ۱۹۸۷ که در نتیجه کناره گیری کارمل به قدرت رسیده بود، نیز مدت زیادی پس از خروج ارتش سرخ شوروی تاب نیاورد و در ۱۶ اپریل ۱۹۹۲ میلادی کابل به دست مجاهدین سقوط کرد. روس ها پس از ۲۲۳۸ روز جنگ در افغانستان، نتوانستند جز به خاک و خون کشاندن افغان ها و ویران کردن افغانستان و البته تکه تکه شدن خود، به چیز دیگری دست یابند.
ایالات متحده امریکا و هم پیمانانش به تاریخ هفتم اکتبر سال ۲۰۰۱میلادی پس از آماج قرار گرفتن مرکزهای تجارت جهانی نیویارک در یازدهم سپتامبر به زودی وارد نبرد، در راستای سقوط طالبان و امارت اسلامی افغانستان وارد افغانستان شدند .تهاجمی که بیش از یکصد هزار سرباز امریکایی را به افغانستان کشاند و این جنگ به طولانی ترین نبرد تاریخ ایالات متحده امریکا مبدل شد و تا هنوز ملیارد ها دالر برای ایالات متحده امریکا و هم پیمانانش هزینه برداشته است.
اکنون نیز که بیش از یازده سال از آن روز می گذرد، نیروهای غربی به سرکرده گی امریکا دوازدهمین سال حضورشان در افغانستان را آغاز می کنند. اما این ها نیز دقیقا پای شان را در جای پای روس ها گذاشته اند و اشتباهات شورویها را عینا تکرار می کنند که به باور بسیاری از کارشناسان، تداوم چنین روندی پی آمد و عاقبتی چون روس ها را برای امریکا و متحدینش خواهد داشت.
آخرین رییس جمهور اتحاد جماهیر شوروی سابق (میخائیل گورباچف ) گفت: آمریکا به سوی فروپاشی پیش می رود. به گزارش شبکه تلویزیونی پرس تی وی ، میخاییل گورباچف این اظهارات را در یک کنفرانس خبری با عنوان «آینده خاورمیانه و دریای سیاه » در ترکیه مطرح کرد.
گورباچف گفت: امریکا همان مسیری را طی می کند که شوروی سابق طی کرد و به سرنوشت شوروی سابق دچار خواهد شد. وی افزود امریکا اکنون همان اشتباهاتی را مرتکب می شود که شوروی سابق در دوره جنگ سرد مرتکب شد. گورباچف اقدام آمریکا در اشغال افغانستان را اشتباهی مشترک میان این کشور و شوروی سابق توصیف کرد. وی گفت استفاده از مذهب بعنوان ابزار و سلاح کاری اشتباه است.
با آنکه از جهت اشغال افغانستان توسط شوروی و حضور امریکا در افغانستان می توان تفاوت را دید، یعنی شوروی با زور و بدون مشورت سازمان ملل متحد سربازانش را وارد افغانستان ساخت، ولی ایالات متحده امریکا بر اساس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل وارد افغانستان کرد، ولی در ماهیت، در عملکرد این دو قوا نمیتوان تفاوت زیادی را مشاهده کرد.
از جهت دیگر حکومت استبدادی نظام های کمونیستی در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی همسان با حکومت کنونی افغانستان مطابق به گزارش نشریه اکونومسیت که در شمار مستبد ترین کشور های جهان قرار گرفته می باشد. جست وجو های خود سر و تلفات غیر نظامیان و مردم ملکی و دخیل نکردن حکومت افغانستان در مسایل مهم کشور از حضور ظاهرا قانونی با ماهیت غیر قانونی امریکا در افغانستان است. یعنی در نهایت چنانچه در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی همه چیز از شوروی اداره می شد، امروز نیز حرف نخست و آخر را در همه موارد ایالات متحده امریکا می زند.
وضعیت امروز حکومت افغانستان شباهت های زیادی با آخرین رژیم تحت پشتیبانی شوروی یعنی حکومت داکتر نجیب الله دارد، که می توان از زمان رژیم داکتر نجیب الله به روند بنامش مصالحه ملی، ایجاد نیرو های ملیشه، گسترش نفوذ مخالفین حکومت در شهرها و دهات نام برد و در حکومت کنونی نیز از روند گفت و گوهای صلح با طالبان و ایجاد پولیس محلی که ماهیت عملکرد ملیشه یی را دارد و در جهت دیگر نفوذ امروز مجاهدین امارت اسلامی در افغانستان را نام گرفت. با وجودی که ایالات متحده امریکا درپی تقویت نیروهای اربکی و ملیشه ای افغانستان و تامین ثبات در این کشور است ولی کمترین پیروزی هایی را دراین عرصه نداشته است.
کاهش محبوبیت جنگ افغانستان نزد اندیشه های عمومی در غرب و نا امنی های موجود، کسب رتبهء اول فساد اداری در سطح جهان نشان دهندهء ضعف و از لحاظ اقتصادی هم افغانستان چهل درصد بودجه ی عادی و صد در صد بودجه توسعه یی اش را از کمک های خارجی به دست می آورد که این خود نشان از شکننده گی حکومتداری در افغانستان است.
افکار عمومی در آمریکا به شدت از تداوم حضور آمریکا و مزمن شدن مسئله افغانستان رنج می برد و مردم آمریکا دیگر به حاصل جنگ افغانستان نمی اندیشند و تنها به رهایی آمریکا از باتلاق افغانستان تأکید دارند. بنابراین روی همرفته به این نتیجه می رسیم که دولت آمریکا و مردم آن به این اجماع رسیده اند که نتیجه جنگ را در افغانستان باخته اند و تا همه چیز را نباخته خودش را به خانه شان برسانند.چندی قبل بیشتر از بیست ایالت آمریکا خواستار جدائی از حکومت مرکزی امریکا گردیده بودند که این خود نشان بارز و آشکار بر گفته های میخائیل گورباچف است . بنابراین مردم افغانستان و آمریکا در این برهه تاریخ در برابر همان نمایشی قرار گرفته اند که گویا در تاریخ دیروز افغانستان آن را دیده بودیم و امروز داریم به همان نمایشی می رسیم که دیروز با بازیگری شوروی در افغانستان اجرا شد. در این دو نمایش شباهت ها و عبرت های آموزنده و تأسف باری برایی افغانستان وجود دارند.
در پانزدهم فوریه ۱۹۸۹ ژنرال گروموف که فرماندهی نیروهای شوروی سابق را در افغانستان بعهده داشت، آخرین رزمنده ارتش سرخ بود که بعد از ۱۰ سال حضور این نیروها در افغانستان پا از خاک این کشور بیرون کشید. او هنگامی که خاک افغانستان را ترک می کرد، لحظه ای روی پل دوستی بر فراز رودخانه آمو ایستاد و رو به افغانستان کرد، زیر لب چیزهایی گفت که هیچگاه شخص دیگری نفهمید و ثبت تاریخ هم نشد. گروموف چه می تواند گفته باشد؟ شاید برای آمرزش سربازانش که در افغانستان کشته شده بودند، دعا کرده و یا شاید از اینکه بالاخره جان خود و عده ای از سربازانش را از این "باتلاق" قرن، سالم بیرون کشیده، اظهار شکر کرده است.
در سیزدهم ژوئیه ۲۰۱۱ نخستین کاروان نیروهای آمریکایی افغانستان را ترک کردند به این ترتیب خروج آمریکا از افغانستان نیز در روز چهارشنبه سیزدهم ۲۰۱۱ کلید خورد. بین خروج کامل ارتش سرخ و حالا آغاز خروج آمریکا از افغانستان، ۲۲ سال فاصله است. ۲۲ سال در عمر یک ملت چیز زیادی نیست. یک چشم بهم زدن است، انگار همین دیروز بود. هر افغانی که حداقل ۳۰ سال داشته باشد، حالا شاهد خروج یک ابر قدرت دیگر از افغانستان است. ارتش سرخ بعد از ۱۰ سال حضور در افغانستان، بطور کامل از این کشور خارج شدند؛ نیروهای آمریکایی بعد از ۱۰ سال خروج را آغاز کردهاند.
افغان ها به یاد دارند که در افغانستان آن روز ونیز در سطح بین المللی، خروج شوروی از افغانستان شکست این نیروها تلقی شد، هرچند دولت کابل در آن زمان هرگز آن را شکست تلقی نکرد و مانند دولت کنونی مدعی شد که حالا دولت قادر است از خود، "انقلاب" و " خلق" دفاع کند و بنابر این نیازی به حضور بیشتر شوروی نیست. دولت برای خروج نیروهای شوروی مراسم رسمی گرفت، شاگردان مدارس مزار را به شهرک بندری حیرتان بردند تا برای سربازان شوروی سرود بخوانند، بر تانکهای آنان گل بپاشند و از حمایت ۱۰ ساله شان از انقلاب و انقلابیون افغانستان تشکر کنند. اما حس عمومی چیز دیگری بود.
۲۲ سال بعد صحنه ها در بعضی از موارد آنقدر شبیه هم هستند که انگار نه افغانستان یک پدیده واقعی است و نه اتفاق های که در این کشور افتاده است؛ انگار داری فیلم تخیلی را برای بار دوم میبینی، مردم عادی اکثرا خود را به پایان بازی دانا و آگاه میدانند، و با جملات چند پهلو و معنیدار "خدا عاقبت را به خیر کند". نگرانی شان را از تکرار پایان مشابه، اظهار میکنند. اما سیاستمداران و تحلیلگران علی رغم همه تفاوت ها هنوز شباهت هایی را مطرح می کنند. تحلیلگران و سیاستمداران معتقدند که دولت دکتر نجیب الله نیز همانند حکومت کرزی حمایت های بی دریغ و تبلیغات گسترده شوروی و پول بی حساب انها محافظت کرده نتوانست و مسلما این بار نیز حمایت غرب از رژیم مزدور کنونی نیز نخواهد توانست تا انها را بعد از خروج تجاوزگران بر کرسی قدرت نگاه دارند.
حزب دموکراتیک خلق و اعضایش، کسانی بودند، به اصطلاح خودشان یک قشر روشن فکر شهری یا تحصیل کرده های شهری که با روستاهای افغانستان، پیوندی نداشتند و فکر می کردند، آنچه که در اتحاد شوروی است یا در تئوری های سوسیالیستی آمده را باید در افغانستان پیاده کنند. یعنی چیزی که در اتحاد شوروی پیاده شده، باید در افغانستان هم تحقق پیدا کند، مثل این که امروز می گویند، آن چه در جوامع غربی آمده، باید در کشور ما نیز به همان شکل تطبیق شود و همان ارزش ها باید در این جا مورد پذیرش قرار گیرند. بنا بر این اشتباه بزرگ همین بود و در نتیجه، مردم این کارها را با باورهای دینی خود در تضاد دیدند و خود کمونیست ها هم با زور و فشار در صدد سرکوب مردم بر آمدند تا آن ها را بترسانند و به این ترتیب، زمینه را برای پیاده کردن آن چه که خودشان می خواستند مساعد بسازند.
یکی از شباهت های قوی ای که وجود دارد، این است که یک اقلیت شهری بریده از مردم روستاها و بی دانش از مسائل دینی و از عمق ارزش های معنوی مردم در آن دوره آمدند و بر مردم حاکم شدند، در این دوره هم می بینیم که تقریبا همان حالت در افغانستان است. الا شاهد هستیم، کسانی از کشورهای دیگر می آیند با تفاوت اینکه ، کسانی که در آن زمان به قدرت رسیدند، در خود افغانستان بودند و تابعیت دوگانه نداشتند، اما اشتباه کردند و چنان حالی به سرشان آمد و می خواهند چیزهایی را بر این مردم تحمیل کنند که خواست این ملت نیست و در نتیجه، بار دیگر شاهد هستیم که تقابل ارزش هایی که در نزد مردم، مهم و مقدس می باشند با آن چه که دیگران آن را به عنوان ارزش های یک نظام مدرن می خواهند در افغانستان پیاده کنند، به وجود آمده و این امر، عملی ناممکن است.
اکنون این مشکل به میان آمده و در همین شهر کابل وقتی به مساجد می رویم، می بینیم که مردم دست به دعا می شوند و کسانی را که سبب آمدن خارجی ها به افغانستان شدند ،نفرین می کنند و این را عملا هر روز می بینیم و چنین چیزی به این معنا است که مردم آن را نمی خواهند و باید به این توجه شود، چرا که می تواند در آینده، بسیار خطرناک باشد. اگر خارجی ها بخواهند در افغانستان یک حکومت دست نشانده داشته باشند، باید بدانند که این، عین کاری است که روس ها کردند و نتیجه نگرفتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر