۱۰ اردیبهشت، ۱۳۹۱

تجلیل هشت ثور سالروز پیروزی مجاهدین زیر یوغ اشغال


نوشته : احمد فارسی


این دو روز پیهم تاریخی وآغاز بی‌سرنوشتی افغانستان پنداشته می‌شود. هفتم ثور  سال ۱۳۵۷ کمونستان بر علیه رژیم داود خان کودتا کردند، صبحگاه این روز اولین تحرکات نظامی به مشاهده رسید و شامگاه همان روز، حفیظ الله لعین رهبر سازمان نظامی حزب خلق افغانستان، خبر پیروزی کودتاچیان را از طریق رادیو کابل اعلام کرد. به دنبال این قدرت گیری، نورمحمد تره‌کی از رهبران حزب دموکراتیک خلق که در حبس بسر می‌برد، از زندان رها و  به عنوان رئیس شورای انقلابی و رئیس حکومت اعلان گردید.


بعد از تقریبا دو دهه جنگ، بتاریخ هشت ثور  ۱۳۷۱ بعضی گروه‌های منتسب به مجاهدین وارد کابل شدند و به زمامداری کودتاگران ۱۳۵۷ که خود را انقلابیون معرفی می‌کردند پایان دادند. هر سال دو روز پی در پی دو رویداد مهم چند دهه پیش افغانستان را در بر می‌گیرد. قبل از به اصطلاح پیروزی مجاهدین جشن هفتم ثور تجلیل می‌گردید و این روز در کشور پاکستان از سوی تنظیم‌های جهادی با گردهمایی‌ها و تجمعات مختلف تنظیمی تقبیح می‌گردید، اما با ورود تنظیم‌های جهادی به کابل جشن هفت ثور ممنوع گردید و بدنبال آن، هر ساله جشن هشت ثور برگزار می‌گردید.


با به قدرت رسیدن طالبان، مراسم مربوط به هشت ثور به شکل رسمی تجلیل نگردید اما بعد از آنکه اتحاد بدنام شمال که خود را مجاهدین می‌نامند با پشتیبانی بم افگن‌های امریکایی دوباره وارد کابل شدند و این سرزمین را طی کانفرانس "بن" به امریکا و نیروهای صلیبی ناتو در مقابل چند دالر و کرسی‌های موقت بعضی از وزارت‌ها فروختند جشن هشت ثور بار دیگر به مراسم دولتی مبدل شد.


بعد از اشغال افغانستان توسط امریکا و اتحادیان صلیبی آن برای مجاهدینی که در دفاع از کشور برخاسته و برعلیه صلیب قد علم کردند تفاوتی میان حضور ارتش سرخ شوروی که بارزترین ثمرهء کودتای هفت ثور بود و حضور کنونی نیروهای صلیبی در افغانستان وجود ندارد اما یگانه تفاوتی که ظاهرا به نظر می‌رسد اینست که هفت ثور زیر سایهء پرچم سرخ داس و چکش و بالای تانکهای غول پیکر روسی تجلیل می‌گردید و حالا رئیس جمهور دست نشانده ادارهء کابل و رهبران خود فروخته آن این روز را با سوار شدن بر موتر  های "همر" امریکایی و بدرقهء تانکها و طیاره‌ های امریکایی و صلیبی جشن می‌گیرند.


جای تعجب است که عده‌یی که تا اکنون بی‌شرمانه سنگ جهاد را به سینه می‌کوبند و یا خود را رهبران جهادی مینامند از تجلیل این روز زیر سایهء اشغال و حکومت امریکایی در افغانستان خجالت نمی‌کشند. سالهای قبل، این جشن در مقابل عیدگاه کابل تجلیل می‌گردید و همه خود فروخته‌گان اعم از مجاهد نماها و هوتلداران امریکایی و اروپایی در این جشن اشتراک می‌کردند. امنیت این جشن آزادی!!! توسط تانکها، طیارات و نیروهای امریکایی و صلیبی ناتو گرفته می‌شد و اردو و پولیس مزدور افغانی نیز به شکل نمایشی چنان وانمود می‌کردند که گویا آنان مسئولین امنیت این جشن هستند. اما حملات سه سال قبل که توسط مجاهدین امارت اسلامی سازماندهی شده بود نشان داد که اردو و پولیس افغانی قبل از همه پا به فرار نهادند بلکه فلم‌های مستند نشان می‌دهد که سربازان این اردوی اجیر در این فرار از یکدیگر سبقت می‌جویند.


اینک بعد از حملات اخیر و موفقانه مجاهدین امارت اسلامی بر مناطق مختلف کابل بشمول سفارت‌های صلیبیان و پارلمان مزدوران و اظهار نا توانی وزارت دفاع ادارهء کابل از برگزاری جشن پر رونق اکنون این روز در ارگ کابل زیر سایهء مستقیم اشغال با حضور رهبران فروشندهء جهاد و وطن تجلیل می‌گردد. سیاف، صبغت الله، محقق و سایر خود فروختگان وقتی خانه‌های خود را بسوی قصر ریاست جمهوری ترک می‌کنند در مسیر راه همیشه با کاروان های امریکایی و صلیبی روبرو می‌شوند که آنان را اجازه عبور نمی‌دهند بلکه در صورت کوشش عبور بر کاروان‌های امریکایی توسط سربازی که بالای تانک نشسته می‌باشد با اشاره به اسلحه مورد تهدید قرار می‌گیرند، اما چون به ارگ میرسند و بعد از آنکه سگ‌های امریکایی آنان را کاملا جامعه تلاشی می‌کند و محافظین خاص کرزی که مستقیما توسط شرکت امنیتی امریکا اداره و تربیت می‌شوند آنان را با دستان بالا رو بروی دیوار ایستاده کرده و با دست کشیدن بر همهء اندام و اجسام شان آنان را اجازه ورود می‌دهند آنان خورسند و خرامان به ارگ داخل شده و آنجا به نوبهء خویش بر پشت میز خطابه قرار میگیرند و سخن از آزادی، شجاعت، غیرت و شهامت افغانی و حتی از استقلال و تمامیت ارضی کشور می‌زنند. نه تنها از آزادی و استقلال سخن می‌گویند بلکه بی‌شرمانه خودرا مجاهد و فاتح این سرزمین خطاب می‌کنند گویا آنان به بیماری سوء حافظه مبتلا شده اند و آنچه را که با آنان ساعتی قبل رخ داده است فراموش کرده اند.
اگر به نظر واقعی‌بینانه به این دو واقعهء تاریخی نگریسته شود به نظر میرسد که با یک دیگر تفاوت چندان زیادی ندارند. انقلاب هفت ثور چنانچه گذشت آغاز وحشت و بربریت روسی و غلامان خلقی و پرچمی آنان را با خود داشت که منجر به شهادت و هجرت ملیون‌ها مسلمان و ویران شدن کلی خانه و کاشانهء آنان گردید. از سوی دیگر هشت ثور گرچه به ظاهر نشان دهنده پیروزی به اصطلاح مجاهدین بود مگر در حقیقت این روز در نتیجه یک ائتلاف مثلث نامیمون به میان آمده بود که شورای نظار، کمونیست‌ها و حزب وحدت به پشتوانهء مستقیم شوروی، ایران، و فرانسه آنرا در جبل‌السراج (شمال کابل) برنامه‌ریزی کردند. این روز نیز در حقیقت آغاز یک فاجعهء بزرگ و دردناک در این کشور ستمدیده بود.


شهر کابل میان تنظیم‌ها تقسیم گردید، گاهی حزب با شورای نظار، گاهی اتحاد با حزب وحدت و گاهی هم شورای نظار با دوستم گلم جم وارد جنگ گردیدند و به این بهانه نه تنها مال و دارایی مردم را به تاراج بردند بلکه بر عفت و عزت آنان نیز تجاوز کردند. طی این جنگهای خانمانسوز هزاران بیگناه کشته، هزاران زن بیوه و دهها هزار طفل یتیم شدند. کابل به ویرانه‌یی مبدل گردید که تا حال با وجود سرازیر شدن ملیون‌ها دالر توسط نیروهای صلیبی به بهانهء بازسازی آثار آن نه تنها در نقاط دور افتیده شهر بلکه در ۵۰۰ متری قصر ریاست جمهوری نیز باقیمانده است.


چون به این دو واقعه به چشم حقیقت نگریسته شود نتایج آن خود بخود پیشروی چشم قرار می‌گیرد ونشان میدهد که این دو روز هر دو سر آغاز وحشت، ستم، چور و چپاول وریختاندن خونهای هزاران بیگناه بوده است. شاید بعض خوانندگان در مقابل این ادعای نویسنده حساسیت نشان دهند که چسان میتوان روز فتح و پیروزی مجاهدین را با کودتای ننگین کمونیست‌ها یکسان دانست اما حقیقت اینست که این هر دو کودتا بودند وهدف هر دو کودتا به تاراج بردن سرمایه، ریختاندن خون و ویران کردن این کشور بوده است و تنها تفاوتی که ظاهر می‌گردد همان است که در هفت ثور بیرق‌ها و نکتایی‌های سرخ در کابل نمایان شد و در هشت ثور بیرق‌های سبز با پکول‌ها نمایان شد اما در حقیقت پشت پرده هشت ثور نیز همان گرگانی بودند که عقب پرده هفت ثور بودند بلکه گرگان هشت ثور بیشتر بود. هفت ثور را تنها شوروی پشتیبانی می‌کرد اما هشت ثور را چنانچه گذشت ایران، شوروی و فرانسه طرح و برنامه‌ریزی کردند  وترکیه و ازبکستان و هندوستان بعدا به آنان پیوستند و هر یکی گروهی را برای تحقق اهداف خود وارد صحنه ساخت و همان بود که این گروه‌های خائن تا امروز به این باداران خود وفا دار باقی ماندند و این کشور را به بهانه های مختلف و تحت شعارهای مختلف به ویرانه مبدل کردند. گاهی در مقابل روبل شوروی فروخته شدند و گاهی هم گرویده دالر امریکایی شدند، گاهی شعار اسلام به سر دادند و گاهی هم اسلام را بنیادگرایی و تروریزم دانستند، گاهی خود را به مجاهد ملقب ساختند و گاهی برای ریشه کنی اسلام و مجاهدین زیر یوغ اشغال قرار گرفته و اهداف دشمنان اسلام را در این کشور پیاده ساختند، بالاخره که خون این ملت رنجدیده را چوشیدند و رگهای ضعیف آن خشکید همه زیر یک چتر در طویله‌یی بنام پارلمان یکجا شدند و یکدیگر را برادر خواندند، بلکه آنانیکه بر یکدیگر مهر کفر می‌زدند بر یک صفره با باداران امریکایی خود نشسته و دارایی این ملت را حیف و میل کردند. سیاف و محققی که به نام مذهب ناموس و عزت افغانان را دریدند و بر سر مردان میخ کوبیدند و سینه‌های زنان را بریدند پهلوی یکدیگر قرار گرفته و اعلام داشتند که ما برادر بودیم و هستیم و خواهیم بود.
اما تاریخ شاهد این همه واقعات است و هیچگاه جنایات این خائنان را فراموش نمی‌کند بلکه نسل آینده این سرزمین را از حقایق و چهره‌های اصلی آنان اگرچه زیر پکول و ریش‌های دراز پنهان باشد نمایان خواهد ساخت، و این وعده الهی است که در انتهای امر، حق پیروز و باطل سرنگون می‌گردد.


{وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً} الإسراء

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر